Skip to content

سرخارگل، جادوی طبیعت در تقویت سیستم ایمنی

سرخارگل، جادوی طبیعت در تقویت سیستم ایمنی
اثرات عمومی

اثر سرخارگل در تقویت ایمنی سلولی، غیراختصاصی است. گیاه مزبور بسته به گونه ی مورد استفاده، ‏اثرات ضدباکتری، ضدالتهاب، متابولیک، محرک ایمنی، التیام دهندی زخم ضد بارداری، ضد نئوپلاسم و ‏ضدعفونی کننده دارد. مهم ترین ترکیبات مسئول آثاری از قبیل تحریک دستگاه ایمن ساز، ضدباکتری و ‏ضدویروس گیاهان مذکور، آلکامیدها، گلیکوپروتئین ها، مشتقات کافئیک اسید(کلروژنیک اسید و ‏اکینوزیدها) و پلی ساکاریدها هستند.‏

در اروپا مصرف فرآورده های این گیاه برای پیشگیری یا درمان عفونت های باکتریایی یا ویروسی و نیز به ‏عنوان نوعی عامل کمکی برای مداوای بیماری های شدید عفونی معمول است. عصاره های گیاه مزبور نیز ‏معمولا جهت درمان عفونت های بخش فوقانی دستگاه تنفسی، عفونت های شبه آنفلونزا مصرف گردیده، ‏گزارش شده است که استفاده از آن موجب کاهش چشمگیر علائم ناشی از سرماخوردگی های متداول ‏می شود.‏

هنگامی که عصاره ها بلافاصله پس از ابتلا به عفونت مصرف شوند، ممکن است موجب کاهش شدت ‏بیماری شده، سبب درمان بیماری در مراحل ابتدایی آن گردند (‏Gruber & DerMarderosian, 1996‎‏). از دیگر ‏موارد مصرف این گیاه، استفاده از آن به عنوان نوعی عامل کمکی برای مداوای عفونت های مکرر ‏دستگاه ادراری می باشد.‏

اثرات ضد باکتری

گیاهEchinacea angustifoa ‎‏ یکی از اجزای نوعی داروی گیاهی مرکب تحت عنوان کمپلکس Mercorius ‎cyanatus‏ می باشد که با استفاده از رقیق سازی های سریال علیه ۱۰۵ نوع میکروارگانیسم عامل عفونت‏های بالینی تحت بررسی های برون تن قرار گرفته است.

اثر باکتری کش فرآورده ی مزبور تقریبا شبیه به ‏وانکومیسین بود (‏Vestweber et al, 1995‎‏) ارزیابی نتایج این بررسی به دلیل آن که فرآورده ی مورد نظر ‏ترکیبی از چند گیاه است کارساده ای نمی باشد؛ گو این که مشخص شده است که عصاره ی الکلی استخراج ‏شده از گونه ی ‏Echinacea purpurea‏ موجب افزایش اثرات فاگوسیتی، متابولیکی و ضدباکتری ماکروفاژهای ‏صفاقی می گردند(‏Bukovsky et al, 1993 ; Bukovsky et al, 1993a‏).‏

اثر ضدالتهاب

اثر ضدالتهاب آلکامیدهای واجد پیوندهای۲ گانه ی موجود در ‏E. Angustifolia‏ ناشی از مهار آنزیم های ‏سیکلواکسیژناز و -۵ لیپواکسیژنتاز است (‏Muller-Jakic , 1994‎‏).‏ فراکسیون پلی ساکاریدی ‏Echinacea purpurea‏ اثر ضدالتهاب داشته (‏Tubaro, 1987‎‏) و پلی ساکاریدهای حاصل ‏از Echinacea purpurea‏ القاکننده ی نوعی واکنش فاز حاد است.

واکنش مزبور با افزایش خود به خود ‏تحرک PMN‏ و افزایش توانایی سلول های مذکور جهت کشتن باکتری هایی از قبیل استافیلوکوک همراه ‏است(‏Roesler ,1991‎‏). عصاره های اکیناسه جهت درمان آرتریت مورد استفاده قرار می گیرند. برخی از ‏معدود فرآورده های ترکیبی حاوی گیاه مزبور ممکن است موجب کاهش التهاب و خارش ناشی از گزش ‏حشرات شوند.‏

اثر محافظ کلاژن

مشتقات کافئیک اسید موجب محافظت کلاژن تیپ ‏III‏ در برابر تجزیه، توسط رادیکال های آزاد می‏گردد. قوی ترین اثرات مهار تجزیه ی کلاژن به ترتیب مربوط به اکینوزید سیچوریک اسید، سینارین و ‏کلروژنیک اسید می باشد (‏Facino , 1995‎).

از سوی دیگر در یک تحقیق به منظور بررسی تاثیر عصاره های این گیاه روی توانایی انقباض کلاژن ‏فیبروبلاست های موش، از نوعی شبکه ی کلاژنی ‏populated‏ فیبروبلاست استفاده گردید. نتایج این تحقیق ‏حاکی از آن بود که عصاره های استخراج شده از اندام های هوایی و ریشه ی گیاه (که درست هنگام تهیه ی ‏ژل بدان افزوده شد)، بسته به مقدار افزوده شده موجب مهار انقباض ژل کلاژن می گردند. مهار انقباض ژل ‏کلاژن به موازات مهار تغییرات مورفولوژیکی زخم ها صورت می گیرد.(‏Zoutewelle & van wijk, 1990‎‏).

اثر تحریک سیتوکین ها

عربینوگالاکتان که نوعی پلی ساکارید بسیار خالص از کشت سلولی Echinacea purpurea‏ ‏می باشد در فعال سازی ‏سمیت سلولی ماکروفاژی علیه سلول های توموری و میکروارگانیسم ها (‏Leishmania enriettii‏) مؤثر است. ‏پلی ساکارید مزبور سبب تحریک ماکروفاژ جهت تولید عامل نکروز تومور(‏TNF-α‏) ، اینترلوکین۱- (‏IL-‎‎۱‎‏)، اینترلوکین۶- (‏IL-6‎‏)، اینترلوکین – ۱۰ (‏IL-10‎‏) و اینترفرون بتا می گردد. به علاوه ترکیب مذکور ‏موجب افزایش خفیف ارتشاح سلول های ‏T‏ می شود (‏Burger,1997; Luettig,1989; Roesler,1991‎‏).

عصاره‏های حاصل از ‏Echinacea purpurea هم چنین از طریق تولید لنفوکین ها توسط لنفوسیت ها موجب تحریک ایمنی ‏سلولی می گردد(‏Coeugniet, 1987‎‏ ). اندام های هوایی ‏Echinacea purpurea‏ نیز سبب افزایش مقاومت کوتاه مدت ‏در برابر ویروس های آنفلوانزا، تب خال و نیز ویروس های مولد استوماتیت وزیکولی می شود. فعالیت های ‏مزبور از طریق نوعی اثر شبه اینترفرون اعمال می گردد (‏Wacker,1978‎‏).‏
اثر تحریک دستگاه ایمنی: بررسی های برون تن حاکی از آن هستند که عصاره های اتانولی حاصل از ‏ریشه های ‏Echinacea purpurea‏‎، ‏pallida E‏. و ‏angustifolia E‏. موجب افزایش ۲۳ درصدی سرعت فاگوسیتوز ‏گرانولوسیت ها می گردند.(‏Jurcic,1989 ;Melchart , 1995‎‏ ).‏

آزمون کلیرنس کربن و آزمون گرانولوسیتی مؤید بررسی های قبل و حاکی از آن هستند که عصاره های ‏اتانولی ریشه ی این گیاه موجب افزایش معنی دار فاگوسیتوز می گردند(‏Bauer,1988‎‏).
عصاره های اتانولی ‏اندام های هوایی ‏Echinacea purpurea‏ و ‏angustifolia E‏. محرک دستگاه ایمن ساز بوده، اثر مزبور را از طریق ‏افزایش عملکردهای متابولیک و باکتری کش ماکروفاژهای صفاقی اعمال می کنند. عصاره های اتانولی ‏هر۲ گونه ی مزبور هم چنین موجب افزایش وزن طحال نیز می گردند (‏Bukovsky,1993‎‏).

در یک بررسی برون تن عصاره ی Echinacea purpurea‏ مورد آزمایش قرار گرفت. یافته های این تحقیق حاکی از آن ‏بود که عصاره ی مزبور موجب تحریک ساخت لنفوکین ها توسط لنفوسیت ها و نیز تحریک تغییر شکل ‏سلول های مزبور می گردد. این پتانسیل به دلیل افزایش مصونیت میانجی شده توسط سلول بود(‏Coeugniet ‎& Elek, 1987‎‏).

از سوی دیگر بر اساس یک بررسی برون تن انجام شده مشخص گردید که عصاره ی تهیه ‏شده از این گیاه در غلظت های برابر یا بیش از ‏mcg/ml1/0‎‏، موجب افزایش چشمگیر اثر سلول های قاتل و ‏هم چنین سلول های تک هسته ای موجود در خون محیطی (‏PBMC‏) می گردد. هم چنین نشان داده شده ‏است که مصرف نوعی عصاره ی استخراج شده از گونه ی ‏Echinacea purpurea‏ توسط افراد معمولی، بیماران مبتلا به ‏سندروم خستگی مزمن و بیماران مبتلا به ایدز، موجب تحریک عملکرد ایمنی سلولی از طریق (‏PBMC‏) ‏می گردد (‏See et al ,1997‎‏).

به علاوه نتایج حاصل از یک بررسی برون تن انجام شده حاکی از آن است ‏که عصاره های استخراج شده از ‏Echinacea purpurea‏ موجب افزایش ۳۰ تا۴۰ درصدی فاگوسیتوز Candida ‎albicans‏ توسط گرانولوسیت ها و مونوسیت های داوطلبان سالم گردیده اند. مهاجرت گرانولیسیت ها ‏دچار کموتاکسی(‏Boyden Chamber‏) نیز تا ۴۵ درصد افزایش یافت. ضمن این که عصاره ی مزبورهیچ تاثیری ‏در کشتن درون سلولی باکتری ها و مخمرها نداشت و در بررسی های برون تن تغییر شکل لنفوسیت ها نیز ‏مشاهده نشد (‏Wildfeuer & Mayerhofer , 1994‎‏).

از سوی دیگر بخش های پلی ساکاریدی محلول در آب ‏‏(هتروگلیکان های) استخراج شده از گونه های ‏Echinacea purpurea‏ وangustifolia E‏. داری اثرات محرک ایمنی ‏قابل توجهی می باشد.(‏Wagner et al, 1985; Wagner et al, 1984‎‏)‏.

کارآزمایی های بالینی

تحریک ایمنی و ممانعت از سرماخوردگی و آنفولانزا: تحریک دستگاه ایمنی و پیشگیری از ‏سرماخوردگی و آنفولانزا
یک ‏Cocharane collaboration Review‏ که به بررسی و تحلیل مقالات منتشر شده در مورد سرخارگل ‏پرداخته است نتایج حاصل از کارآزمایی های بالینی تصادفی کنترل شده در این مورد را جمع نموده و اثر‏بخشی گیاه مذکور را برحسب داده های حاصل از این مقالات با دارونما، موارد بدون تجویز هیچ گونه ‏دارو و نیز دیگر رژیم های درمانی مورد استفاده جهت پیشگیری و درمان سرماخوردگی مقایسه نموده ‏است (فرآورده های تک جزیی در مقایسه با مخلوط های چندجزیی حاوی گیاه مذکور).‏

در این مقاله ی مروری۱۶ فقره از این گونه کارآزمایی ها مورد بررسی قرارگرفته است که مشتمل بر۲۲مقایسه ‏می باشد و در ۱۹ فقره از آن ها اثر گیاه مذکور با دارونما، در۲مورد اثرگیاه با حالت عدم تجویز هیچ گونه ‏دارو و در یک مورد اثر گیاه با دیگر فرآورده های گیاهی ضد سرماخوردگی مقایسه شده بود. همه ی ‏کارآزمایی ها (به استثناء یک مورد) دوسویه ناآگاه بوده اند. در مورد خاصیت پیشگیرانه ی گیاه از ‏سرماخوردگی، از ۲ فقره ازکارآزمایی های مذکور اشاره شده بود که تجویز گیاه به مدت ۸ تا۱۲ هفته ‏هیچ گونه تاثیری بر این امر ندارد. اگر چه در ۳ فقره از کارآزمایی ها اشاره شده بود که تجویز ‏گیاه پس از بروز علائم سرماخوردگی موجب کاهش دوره ی بیماری و یا کم شدن شدت آن می گردد و ‏سودمندی گیاه در این مورد بیش از دارونما می باشد.

در همین رابطه اشاره شده است که برخی از ‏فرآورده های حاوی سرخارگل از این لحاظ (برای افراد بالغ) مؤثرتر از دارونما بوده اند. خصوصا در۹ فقره ‏از کارآزمایی ها اشاره شده است که اثر گیاه مذکور به طور معنی دار از دارونما بیشتر بوده است (که ‏این امر باعت افزایش کارایی گیاه در درمان علائم سرماخوردگی شده است).‏

نتایج حاصل از کارآزمایی دیگری که در سال ۲۰۰۵ انجام گردید تا حدی متفاوت بود. در این بررسی ‏مشخص شد که اکی نیلین، نوعی فرآورده ی تهیه شده از ‏Echinacea purpurea‏ تازه برداشت که برحسب سه دسته از ‏ترکیبات فعال شناخته شده یعنی آلکامیدها، شیکوریک اسید و پلی ساکاریدها استاندارد گردیده است در ‏درمان سرماخوردگی مؤثر می باشد.

در این بررسی ۷ روزه داوطلبان در آغاز ابتلا به سرماخوردگی ‏تحت تجویز اکی نیلین و یا دارونما قرار گرفتند بدین ترتیب که در روز اول ۸ بار و هربار۵ میلی لیتر دارو ‏دریافت نموده و طی روزهای بعد هر روز۳ بار و هربار۵ میلی لیتر دارو دریافت کردند. نمونه های خون ‏ناشتای افراد مزبور، قبل از ابتلا و نیز طی دوران سرماخوردگی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج، حاکی از آن ‏بود که افراد متعلق به گروه تحت تجویز سرخارگل معیار علامتی روزانه کلا به طور معنی داری کاهش ‏یافته بود و این نکته حاکی از آن است که اکی نیلین با افزایش پاسخ های ایمنی‏ غیراختصاصی و ‏نیز بالا بردن میزان روبش(جمع آوری) رادیکال ها آزاد می گردد و همین امر ممکن است منجر به از ‏بین بردن سریع تر علائم سرماخوردگی شود (‏Goel et al. 2005‎‏).

یک بررسی قدیمی تر بر روی۲۸۲ ‏داوطلب در مورد همین فرآورده نشان داد که اکی نیلین در مقایسه با دارونما میزان علائم روزانه ی ‏سرماخوردگی را پایین می آورد. در این کارآزمایی، داوطلبان در محدوده ی سنی ۱۸-۶۵ سال قرار داشته و ‏سابقه ی ۲ یا چند بار ابتلا به سرماخوردگی را داشتند لیکن به طور کلی از لحاظ سلامت عمومی در وضعیت ‏خوب بودند. افراد مذکور در آغار بروز نخستین علائم سرماخوردگی به طور تصادفی تحت تجویز ‏سرخارگل و یا دارونما قرار گرفتند و در روز نخست ۱۰ بار و در روزهای بعد ( به مدت ۷ روز) روزانه ‏‏۴ بار دارو دریافت نمودند.

نتایج حاکی از آن بود که به طور کلی میزان علائم روزانه در افراد تحت ‏تجویز سرخارگل ۱/۲۳ درصد کمتر از افراد تحت تجویز دارونما بود. (‏P< 0/01‎‏).‏ طی دوره ی درمان میزان پاسخ به درمان در بیماران تحت تجویز سرخارگل بیش از دارونما بود(‏Goel et al, ‎‎۲۰۰۱‎)‏. ‏

نتایج آنالیز ثانویه ی داده های حاصل از یک کارآزمایی تصادفی دوسویه ی ناآگاه کنترل شده ی واجد دارونما ‏حاکی از آن است که سرخارگل در کاهش علائم و شدت علائم عفونت های حاد مجاری تنفسی فوقانی ‏در کودکان ۲تا۱۱ساله بی اثر است اما می تواند به طور بالقوه درکاهش عفونت های مجاری تنفسی فوقانی ‏‏(‏URI‏) بعدی مؤثر باشد.

در بررسی مذکور، شیرابه ی خشک شده ی اندام های هوایی گیاه ‏Echinacea purpurea‏ ‏به ‏بیماران تجویز شده بود.‏ به طور کلی ۵۲۴ کودک طی یک دوره ی ۴ ماهه از لحاظ وجود URI‏ تحت بررسی قرار گرفتند و مشخص ‏شد که تجویز گیاه مذکور طی اولین ‏URI‏ خطر ابتلا به دومین ‏URI‏ را به میزان ۲۸ درصد کاهش می دهد.‏ از سوی دیگر یافته های حاصل از یک بررسی چند مرکزی دوسویه ی ناآگاه کنترل شده با دارونما حاکی از ‏آن است که مصرف این گیاه به شکل موثر و ایمن موجب درمان علائم ناشی از عفونت های ویروسی ‏دستگاه تنفسی می شود.

بر اساس این نتایج مشخص شد که اثرات عصاره ی تام حاصل از اندام های هوایی ‏اکیناسه آ در مقایسه با دارونما شاخص بود(‏P= 0/0497‎‏) و زمان تسکین علائم بیماری نیز با مصرف این گیاه ‏در مقایسه با دارونما کاهش یافت(‏P = 0/022‎‏). به علاوه با وجود آن که هدف مورد نظر، تسکین علائم ‏ناشی از سرماخوردگی بود، لیکن پس از مصرف دارو بیماری نیز سریعا درمان گردید(‏Henneicke-von ‎Zepelin et al, 1999‎‏).

هم چنین بر اساس یک مطالعه ی دو سویه ی ناآگاه کنترل شده با دارونما که روی ۲۴۶ بیمار ‏مبتلا به سرماخوردگی معمولی صورت گرفت، مشخص شد که مصرف افشره ی این گیاه و Echinaforce‏® ‏موثرتر وکم خطرتر بود و موجب تسکین علائم بیماری گردید. بیماران به صورت تصادفی درون یکی از ‏‏۴ گروه زیر قرار گرفتند:

گروه دریافت کننده (Echinaforce (n=55
گروه دریافت کننده  افشره ی گیاه (n=64)
گروه دریافت کننده Echinacea purpurea‏ ‏(n=63‎‏)
‏‏گروه دریافت کننده ی دارونما (‏ n=64‎)

با شروع علائم ‏سرماخوردگی به بیماران مزبور روزانه ۳ بار و هربار۲ قرص داده شد. درمان، بیش از ۷روز ادامه نیافت. ‏یافته های این بررسی حاکی از آن بود که کاهش شاخص درد در۱۲ علامت اولیه ی ناشی از سرماخوردگی ‏معمولی در گروه دریافت کننده ی افشره ی گیاه (‏p= 0/003‎‏) و گروه دریافت کننده ی ‏(p=0/02‎‏) Echinaforce به ‏شکل معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ی دارونما بالاتربود (‏Brinkeborn,1999‎‏).‏
به علاوه نتایج حاصل از یک بررسی دوسویه ی ناآگاه کنترل شده با دارونما که روی۱۲۰بیماری صورت ‏گرفت که به شکل تصادفی فرآورده ی‏ (n=60‎‏) Echinagard® و یا دارونما را دریافت می کردند (‏n=60‎‏)، حاکی ‏از آن است که فرآورده ی مزبور به شکل موثری موجب کوتاه شدن مدت ابتلا به عفونت های حاد و ‏غیرپیچیده ی بخش فوقانی دستگاه تنفسی (‏URI‏) می گردد.

از سوی دیگر در گروهی که تحت درمان با ‏فرآورده ی ‏Echinagard‏ بودند، در مقایسه با گروه دریافت کننده ی دارونما، دوره ی بهبود بیماری به شکل ‏چشمگیری کاهش یافت (‏P<0/0001‎‏) و متوسط زمان بهبود در مقایسه با گروه دریافت کننده ی دارونما که ۸ ‏روز بود،۴ روزگزارش شد. هیچ گونه عارضه ی جانبی شاخصی نیز گزارش نشد (‏Hoheisel et al, 1997‎‏). به ‏علاوه بر اساس یک کارآزمایی بالینی دوسویه ی ناآگاه کنترل شده با دارونما که استفاده از فرآورده ی ‏Resistan‏® صورت گرفت مشخص گردید که مصرف فرآورده ی مزبور موجب کاهش چشمگیر و آماری ‏عفونت های مشاهده شده در افراد متعلق به گروه «مستعد ابتلا به بیماری» (که طی ۱۲ماه گذشته دچار ‏آنفلونزا شده بودند)، در مقایسه با سایر مردم (‏p<0/05‎‏) گردید.

نتایج این بررسی حاکی از آن بود که گروه ‏دریافت کننده ی ‏Resistan‏® در مقایسه با گروه دریافت کننده ی دارونما، عفونت های اولیه را ۱۵درصد کمتر و ‏عفونت ثانویه را ۲۷درصد کمتر تجربه کردند. به علاوه در زیرگروه افراد «مستعد ابتلا به بیماری» ‏در مقایسه با گروه دریافت کننده ی دارونما، میزان عفونت تا۲۰ درصد کاهش یافت.

هم چنین این مطالعه نشان‏دهنده ی آن بود که مصرف فرآورده های تهیه شده از این گیاه در ابتدا بروز علائم ناشی از عفونت های ‏بخش فوقانی دستگاه تنفس، موجب کاهش طول مدت بیماری از ۲۵ درصد تا۳۳ درصد شد. بررسی ‏روزهای ششم و هشتم نیز حاکی از کاهش چشمگیری در همه ی ۷ علامت بیماری در گروه تحت تجویز ‏دارونما بود (‏Schulz &Haensel, 1996‎‏).

از سوی دیگر نتایج حاصل از یک بررسی گسترده ی دوسویه ی ناآگاه کنترل شده با دارونما حاکی از آن است ‏که مصرف گیاه مزبور موجب بهبود علائم ناشی از عفونت های بخش فوقانی دستگاه تنفسی (‏URI‏) در ‏کودکان نمی گردد. از والدین کودکان سوالاتی در رابطه با میزان بروز علائم و عوارض جانبی پرسیده ‏شد. اطلاعات کاملی در رابطه با مجموعا ۶۰۸ عارضه ی ناشی از عفونت های بخش فوقانی تنفسی (‏URIs‏) ‏که درطول دوره ی ۴ ماهه ی مطالعه ایجاد شده بودند، وجود داشت. یافته های مزبور حاکی از آن بودند که هیچ ‏تفاوت چشمگیری در نتایج مربوط به مطالعات مقدماتی، بین گروه دریافت کننده ی دارونما وگروه تحت ‏درمان با گیاه مزبور در کودکان مشاهده نشد (‏Taylor et al, 2003‎‏).‏

از سوی دیگر بر اساس یک کارآزمایی دو سویه ی ناآگاه تصادفی کنترل شده با دارونما مبتنی بر نظرات ‏افراد جامعه مشخص گردید که مصرف این گیاه موجب کاهش شدت علائم یا طول مدت زمان ‏سرماخوردگی معمولی نمی شود. بررسی مزبور روی ۱۴۲ داوطلب مبتلا به علائم اولیه سرماخوردگی ‏صورت گرفت. داوطلبان مزبور به شکل تصادفی انتخاب و به آن ها دارونما یا کپسول تهیه شده از این ‏گیاه داده شد.

تفاوت میانگین طول مدت بیماری ۵۲/۰ – روز (۹۵ درصد ‏CI‏ و ۰۹/۱ – تا ۲۲/۰ روز) ‏بین گروه دریافت کننده ی دارونما (۷۵/۵ روز) و گروه دریافت کننده ی این گیاه (۲۷/۶ روز) برآورد ‏گردید. از سوی دیگر هیچ تفاوت چشمگیری بین شدت علائم ناشی از سرماخوردگی بین ۲ گروه مزبور ‏مشاهده نشد. عوارض جانبی دیده شده بین ۲ گروه نیز با یکدیگر تفاوت چندانی نداشتند (‏Barrett et al,2002‎‏).‏

تهیه و تنظیم: دکتر حمیدرضا خوش نژاد